اسراف و مصرف گرايي در اسلام
اسراف و مصرف گرايي در اسلام
از مصرفگرايي بايد دوري جست و نظري هم به فقيران و تهيدستان جامعه داشت، همانهاي كه در حداقل مخارجشان گير ماندهاند، كه مسلماً حق و حقوقي از آنان سلب شده به گرسنگي و فقر دچار شدهاند، ارتباط مصرفگرايي يا گرسنگي و فقر در كلام ائمه(ع) آشكار ميباشد، در آنجاي كه علي(ْع) ميفرمايد: «...فماجاع فقير الا بما منع غني و الله تعالي سائلهم عن ذالك»[1][1] يعني هيچ فقيري گرسنه نميماند مگر اينكه توانگري مانع رسيدن روزي او شود، خداي متعال در اينباره ايشان را مؤاخذه خواهد كرد. و امام صادق(ع) فرمود: «و ان الناس ما افتقروا و لااحتاجوا و لاعروا الا بذنوب الاغنياء»[2][2] يعني آنچه بر سر ناداران، نيازمندان، گرسنگان و بيرهنهگان ميآيد همه در اثر جنايت اغنيا است.
لزوم رعايت اعتدال و ميانهروي در صرف مال از نظر اسلام يك قانون كلي است كه تخطي و تجاوز از آن حتي در خرج مال در راههاي خير نيز جايز نيست يعني تخلف از آن در هر موردي كه باشد اسراف است. حضرت باقر(ع) فرمود: اين آيهي قرآن « وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»[3][3] [يعني اسراف نكنيد كه خداوند اسرافكاران را دوست نميدارد] از لحاظ شأن نزول، در باره مردي از انصار نازل گرديده است كه مزرعهي داشت و هنگامي كه محصول آن بهدست ميآمد همة آن را به مستمندان بهعنوان تصدق در راه خدا و كمك به آنها انفاق ميكرد و در نتيجه خود و عايلهاش معطل ميماندند. خداوند اين موضوع را اسراف ناميد و با تأكيد تمام از آن نهي كرد.[4][4]
هر مسلماني موظف است از اسراف و تبذير خودداري نمايد، اسراف در لغت به معناي تجاوز از حد است. اين واژه عموماً در باره رفتار انسان بهكار ميرود براي غير انسان بهندرت بهكار رفته است، اما در رفتارهاي انسان عموميت دارد و شامل تجاوز از هر حدي ميشود، يعني هرگونه زيادهروي در رفتارهاي اخلاقي، فرهنگي، سياسي، اعتقادي، و اقتصادي اعم از فردي و اجتماعي را دربر ميگيرد. تبذير به معناي پخشكردن و منتشر كردن هم ميتواند خوب باشد و هم بد باشد، همانند علم و آگاهي كه نشر آن هم ميتواند پردههاي جهل و ناداني را كنار بزند و هم ميتواند چراغ در دست دزد شود، چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا. تقسيم اموال همچنين است، ميتواند خوب يا نابجا و بد باشد، اما تبذير مفهوم منفي دارد. از اين رو به عالم پرحرف و بيهودهگو حتي به افشاگر اسرار هم مبذر گفته ميشود.[5][5] و در مورد اموال نيز مقصود هدر دادن آن است. دومين ويژگي تبذير، كاري است كه انجام و عاقبت آن روشن نباشد و در زبان عرب دانهي گياه را بذر و دانهافشاني را تبذير گويند، چون كشاورز نميداند همة دانهها ميرويند يا نه؟ و ممكن است پرندهاي آن را بردارد، و يا كرمي آن را فاسد سازد.[6][6] بنابر اين تبذير به معناي پخش كردن است، كه موجب نابودي شود و يا نتيجه و عاقبت آن معلوم نباشد، بناءً ميتوان اسراف را به زيادهروي و تبذير را به بيهودهگي و هدردادن معنا كرد.[7][7]
مفهوم اسراف و تبذير در ميان مسلمانان روشن بوده و حكم شرعي آن كه حرمت باشد نيز معلوم ميباشد و بدون شك آن يكي از مذمومترين اعمال از ديدگاه اسلام و قرآن است و در آيات و روايات نكوهش فراوان از آن شده و قرآن كريم ميفرمايد: « وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»[8][8] اسراف كنندگان اصحاب دوزخ و جهنم اند و هر اسرافكاري سبب محروميت انسانهاي بيگناهي خواهد شد. به علاوه روح اسراف معمولاً توأم با خودخواهي و خودپسندي و بيگانگي از خلق خدا است، در عين حال بخل و سختگيري و خسيسبودن نيز به همان اندازه زشت، ناپسند و نكوهيده است. اصولاً از نظر بينيش توحيدي مالك اصلي خدا است و ما همه امانتدار او هستيم و هرگونه تصرفي بدون اجازه و رضايت او زشت و ناپسند است و ميدانيم او نه اجازه اسراف ميدهد و نه اجازهبخل و تنگچشمي.[9][9]
معيارهاي اسراف و تبذير چهچيزهاي ميتواند باشد تا از آن بتوان پرهيز كرد؟ روشن است كه هزينههاي كه موجب نابودي اموال ميگردد، مانند هدر دادن آب، غذا و...، و هزينههاي كه بيش از مقدار نياز انجام ميگيرد، مثل تهيه لباس فاخر و گرانبها، و برگزاري مجالس پرخرج، در صورتي كه فرد از تدارك مخارج روزمرة خود ناتوان باشد. در كل اين عرف عام است كه محدوده و چارچوبة اسراف را مشخص ميسازد.
در خيلي از موارد سنتهاي دست و پاگير قديمي و جا افتاده در ميان مردم، فرد را در وادي اسراف ميكشاند، همچون مراسم عروسي و ...، امام صادق(ع) فرمودهاند: «رب فقير اسرف من غني، فقلت كيف يكون الفقير اسرف من غني؟ فقال: ان الغني ينفق مما أوتي و الفقير ينفق من غير ما اوتي»[10][10] چه بسا فقيراني كه از ثروتمندان اسرفكارتراند، سماعه ميپرسد: چگونه فقير اسرافكارتر از ثروتمند ميشود؟ پس فرمود: ثروتمند آنچه دارد مصرف ميكند، اما فقير خرج ميكند آنچه را كه ندارد. مانند اين كه يك دانشجو كتابخانهي بزرگ در سطح استادان دانشگاه تهيه كندو و رايجترين نمونهي اسراف فقرا، همين مخارج مراسم ازدواج و مانند آن است و چه بسا زوجهاي جوان كه روزهاي شيرين شروع زندگي را با وامهاي سنگين مراسم ازدواج تلخ ميكنند و با برگذاري مراسم و محافل مجلل كه فشار هزينهي آن تا مدتهاي طولاني بر دوش افراد خانواده و حتي بر هزينههاي فردي آنها سنگيني ميكند، كه همه از نمونههاي بارز اسراف است. و بهطور كلي چنانچه حضرت علي(ع) ميفرمايد: «مافوق الكفاف اسراف»[11][11] «كل مازاد علي الاقتصاد اسراف»[12][12] مصرف بيش از مقدار متعارف براي رفع نياز انسان اسراف است. بنابر اين مقصود از اسراف همان معنايي است كه عموم افراد جامعه درك ميكنند و در فرهنگ عمومي وجود دارد، كه شامل هزينههاي ميگردد كه سبب تباهي و هدر دادن اموال باشد.[13][13]
در چندين مورد در قرآن مجيد به مسأله اسراف اشاره شده و از آن نكوهش گرديده است. اسراف و تبذير يكي از محدوديتها در مصرف است. قرآن كريم مبذران را برادران شيطان معرفي و بهشدت مصرف بيش از حد را سرزنش ميكند. در مقابل آيات متعددي خست و سختگيري را نكوهش ميكند. آنچه مطلوب است اعتدال بين اسراف و سختگيري بوده و رعايت ميانهروي نه تنها در مصرف، بلكه در همهجا مطلوب است، تا جاييكه قرآن كريم امت پيامبر را امت وسط مينامد. از مجموعه آياتي كه اسراف را سرزنش و آيههاي متعددي كه شيوههاي مختلف بخل و سختگيري را بهصورت مستقل و جدا از اسراف، مذمت كردهاند، ميتوان اعتدال را نتيجه گرفت. افزون بر اين، بعض آيات به رعايت ميانهروي در مخارج تصريح ميكنند و برخي حد وسط را به صورت مطلق يا در مواردي، امري مطلوب معرفي ميكنند.[14][14] اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «سبب الفقر الاسراف»[15][15] علت فقر اسراف است. پس در زندگي انسان نبايد اسراف باشد و نه اقتار، همانطوري كه قرآن كريم ميفرمايد: « وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا»[16][16] در تفسير اسراف و اقتار كه نقطه مقابل يكديگراند، مفسران سخنان گوناگوني دارند، كه روح همه به يك امر باز ميگردد، و آن اين كه اسراف آن است كه بيش ازحد و در غير حق و بيجا مصرف ميگردد و افتار آن است كه كمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد. در يكي از روايات اسلامي تشبيه جالبي براي اسراف و اقتار و حد اعتدال شده است، و آن اين كه هنگامي كه امام صادق(ع) اين آيه را تلاوت فرمود، مشت سنگ ريزه را از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود: اين همان اقتار و سختگيري است، سپس مشت ديگري برداشت و چنان دست خود را گشود كه همة آن به روي زمين ريخت، فرمود: اين اسراف است، بار سوم مشت ديگري برداشت و كمي دست خود را گشود، به گونهي كه مقداري فرو ريخت و مقداري در دستش بازماند و فرمود: اين همان قوام است، واژة «قوام» بر وزن عوام در لغت به معناي عدالت و استقامت و حد وسط ميباشد.[17][17] و بالاخره فرمايش پيامبر(ص) است كه فرمود: «التقدير نصف المعيشة»[18][18] و علي(ع) فرمود: «قوام العيش حسن التقدير و ملاكه حسن التدبير»[19][19]
[1][1] - وسايل، 9/ 39. بحار، 93/ 22. شرح نهج البلاغه، 19/ 240. غرر، 371.
[2][2] - الفقيه، 2/ 7. وسايل، 9/ 13. عوالي اللآلي، 1/370.
[3][3] - انعام، 141.
[4][4] - حسين نوري، اقتصاد اسلامي، ص 41 – 42. – وسايل، ج6، ص 139 و 323 و ج15، ص 263.
[5][5] - ر.ك. المنجد، ص 30.
[6][6] - ر. ك. معچم مفردات الفاظ قرآن، ص 70.
[7][7] - محمد علي شاهآبادي، مروري بر تجمل و اسراف، ص33.
[8][8] - غافر، 43.
[9][9] - مكارم شيرازي و ديگران، پيشين، ج 15، ص 154.
[10][10] - وسايل، 9/ 342 و 21/ 558.
[11][11] - مستدرك، 15/ 272/ 23 ح18217-10. غرر، 359، ح8117.
[12][12] - مستردك، 15/ 272/ 23.
[13][13] - شاهآبادي، پيشين، ص 41- 42.
[14][14] - ر.ك. رجايي، پيشين، ص 314.
[15][15] - مستدرك، 15/ 266/ 21. غرر، ص 359، ح8126.
[16][16] - مريم، 67.
[17][17] - مكارم شيرازي و ديگران، پيشين، ج15، ص 152.
[18][18] - مستدرك، 14/ 17/ 8. بحار، 72/ 60/ 106 و 100/ 238/ 3 و 101/ 73/ 1. امالي طوسي، 614. تحف، 110. كنز الفوايد، 2/ 190.
[19][19] - غرر، 354، ح8084.