تصوير اسلام در غرب
|
نوشته حاضر ترجمه متني است از The Image Of Islam In The West و غرض از اين ترجمه در حال حاضر صرفاً تمرين و يادگيري بوده و طبيعي است كه از نظر فني با اصول ترجمه منطبق نبوده و از نظر محتوي نيز دچار اشكالات فراوان است، كه اگر دوستان آشنا با فنون ترجمه مرا ياري دهند و اصلاح نمايند، لطف و احساني است بس بزرگ. |
The Image Of Islam In The West (1)
The Islamic world and the west have interacted with each other since the very beginning in different fields. However, in the wake of the growing hostility of western governments and their mass media against Islam and Muslims, especially in the aftermath of the highly suspicious incidents that rocked The answers are obvious. During the past 14 centuries since the advent of Islam as the last revealed code of divine laws for the entire humanity, the Christian world had been having relations with Muslims. As reiterated in the holy Qur’an, Islam considers Jesus (PBUH) as one of the five great Prophets of God and invites the followers of all religions including Christians to a peaceful co-existence with Muslims. At the same time, Islam rejects many of the superstitions and distortion of beliefs in Christianity as a result of the unwitting tampering by the Israelites with the message revealed to Prophet Jesus. In the medieval ages when For instance, as a result of adverse propaganda and improper approaches by Christian priests, the European people in the medieval ages considered Islam as an innovation. The different accusations they leveled against Prophet Mohammad (SAWA) were because of the speedy spread of Islam in different parts of the world. Christian priests could not believe that the Prophet has succeeded within a short time in attracting a large number of people including many Christians to the justice-spreading religion of Islam. It is noteworthy that the charges of the Christian priests are similar to the accusations that the Arabs during paganism attributed to Prophet Mohammad (SAWA). The holy Qur’an has logically answered these wild accusations. On the other hand, Christian priests believe that the religion of Jesus (PBUH) was confined to worship and hermitage. They feared the spread of Islam because it pays attention to both spiritualism and material aspects of human life, would end their monopoly and attract people. Therefore, they tried to undermine it. In this regard, individuals like Damascus John and some other Christian priests who had relationship with Muslims termed the Muslims as Bedouin Arabs and attributed insulting stories to Islam, Prophet Mohammad (SAWA) and his followers, which remained in the minds of the western people. Even the first translation of the Holy Qur’an in English by Robert Sale was not aimed at understanding the truth of Islam and for this reason many distortions are seen in it. The explanations of Christian priests about the Holy Qur’an were always accompanied with new accusations against Islam. The Crusades deepened the gap between Muslims and Christians. Although as a result of these wars, the westerns became deeply familiar with the glorious manifestations of Islamic civilization. The renaissance in In the recent two or three centuries we come across some attempts by Europeans to understand Islam. The Scottish philosopher and Islamologist Thomas Carlyle considered the Holy Qur’an as a sound wonder. Dismissing the unfounded topics of the biased western writers, Carlyle said: God has taught this great man knowledge and wisdom and we have to listen to his words before anything else. The German philosopher Goethe also attempted to properly understand Islam and even some believe that he became a Muslim. Carlyle quotes Goethe as saying: “If this is Islam why we should not live under the umbrella of Islam?” Bernard Shaw, the Irish playwright was also ardent admirer of Islam and has forecast Islam as the future religion of However, relations have continued to fluctuate, mainly because of colonialism and after that of the indirect hegemony of the West, especially of the For instance films are regularly produced in which Islam is indirectly portrayed as the religion of violence, recession and backwardness. These films leave negative impression on the audience, which is deliberately kept in the dark on the dynamism of and support for peace, liberties and social justice in Islam. In Europe and In the past few years the western media and governments have intensified their unfounded charges against Muslims at a time when the |
از دير زماني جهان اسلام و غرب در زمينههاي مختلف روابط متقابل داشته اند. و به دنبال خصومت فزاينده دول غربي و رسانههاي جمعي آنها عليه اسلام و مسلمانان، بخصوص پس از حوادث شديداً مشكوك 11 سپتامبر 2001 كه نيويورك و واشنگتن را به لرزه در آورد، ارتياطات دچار نوسان گرديد، و اين پرسش مطرح شد كه «تصوير اسلام در غرب چگونه است؟» . پاسخ روشن است، در طي 14 قرن از ظهور اسلام به عنوان آخرين شريعت وحياني الهي براي همهي بشر، مسيحيان و مسلمانان با هم در ارتباط بودهاند. همچنان كه در قرآن تصريح شده است، اسلام حضرت عيسي(ع) را يكي از پنج پيامبر بزرگ الهي دانسته و پيروان همه اديان به اتفاق مسيحيت را به همزيستي مسالمت آميز با مسلمانان دعوت نموده است. در قرون وسطي زماني كه اروپاييها غرق در جهل و تاريكي بودند، اسلام به صورت رقيب با مسيحيت نشان داده شد، عمدتاً به دليل ترسي كه غربيها از ارتباط مستقيم با مسلمانان داشتند، اطلاعات آنان در مورد اسلام اغلب از ناحيه كشيشان كه در باره اين دين الهي و بشري، نظر مثبت نداشتند، ميرسيد. به همين دليل جو بدبيني و تحقير عليه اسلام ، همواره در دنياي غرب مسلط بوده و تا كنون ادامه داشته است. به عنوان مثال در نتيجهي تبليغات خصمانه و برخورد ناشايست كشيشان مسيحي، اروپاييان قرون وسطي،اسلام را يك بدعت و نوآوري ميدانستند. به دليل توسعهي سريع اسلام در قسمتها مختلف عالم، اتهامات گوناگوني را متوجه عليه حضرت محمد(ص) بكار گرفتند،كشيشان مسيحي نميتوانستند باور كنند كه پيامبر(ص) در مدت زمان كوتاهي موفق شود كه تعداد زيادي از مردم به علاوه خيلي از مسيحيها را به دين عدل گستر اسلام جذب كند. شايان ذكر است اين كه اتهامات كشيشان مسيحي مشابه اتهاماتي است كه ملحدين عرب به پيامبر(ص) نسبت ميدادند، قرآن كريم همين اتهامات ماجراجويانه را به صورت منطقي پاسخ گفته است. از طرف ديگر كشيشان ميدانستند كه آيين مسيح به زهد و عبادت محدود ميگردد، انها به دليل توجه اسلام به هر دو جنبه – مادي و معنوي- زندگي بشر، از توسعه اسلام واهمه داشتند كه مبادا به انحصارگرايي و جذب مردم توسط آنان خاتمه داده شود، لذا تلاش كردند كه اسلام را تحليل برند، ازين بابت اشخاصي چون جان دمشقي و بعضي كشيشان ديگر كه با مسلمانان ارتباط داشتند، مسلمانان را اعراب باديه نشين [دور از تمدن] ناميدند و قصههاي توهينآميزي به اسلام، حضرت محمد(ص) و پيروانش نسبت دادند كه در ذهن غربيان باقي ماند. حتي اولين ترجهي قرآن كريم به زبان انگليسي توسط رابرت سل، به منظور دانستن حقيقت اسلام نبود و لذا تحريفاتي بيشماري در آن ديده ميشود. توضيحات كشيشان مسيحي در باره قرآن كريم هميشه با اتهامات جديد عليه اسلام همراه بوده است، جنگهاي صليبي شكاف موجود بين مسلمانان و مسيحيان را عميق ساخت هرچند در نتيجهي اين جنگها، غربيها با مظاهر باشكوه تمدن اسلامي عميقاً آشنا شدند. رنسانس در اروپا و خروج كليسا از سياست، اين اميد را به وجود آورد كه يك تصوير روشني از اسلام در غرب ايجاد گردد. اما متأسفانه اين مسأله اتفاق نيافتاد و موهومات قرون وسطي هنوز به صورت پايه و اساس تفكر غربي در باره اسلام، ايستادگي ميكند، يك مطالعه از برخي كتب و نوشتههاي عصر رنسانس، نشان ميدهد كه نويسندگان آنها اطلاعات زيادي از اسلام نداشتهاند و نوشتههاي آنها بز گفتههاي نياكان شان استوار ميباشد. با اين وجود موفقيت شكوهمند فرهنگي و علمي تمدن اسلامي، توسط اروپاييان انكار نميشود، در واقع رنسانس و انقلاب صنعتي از تمدن اسلامي جاي پا باز نمود. در دو سه قرن اخير با برخي از تلاشهاي اروپاييان براي دانستن اسلام، بر ميخوريم، اسلامشناس و فيلسوف اسكاتلندي توماس كارليل قرآن كريم را به صورت يك صوت حيرت انگيز ميداند و با پرهيز از موضوعات بي اساس نويسندگان مغرض غربي، كارليل ميگويد: «خداوند اين مرد بزرگ[محمدص] را دانش و عقل آموخته و ما بايد به سخنان او قبل از هر چيزي ديگر گوش فرا دهيم» همچنين فيلسوف آلماني –گونه- تلاش دارد كه اسلام را آنطوري كه هست بشناسد و حتي برخي بر اين باور اند كه او مسلمان شده است. كارليل از گوته نقل ميكند: «اگر اسلام اين است چرا ما نبايد زير چتر اسلام زندگي كنيم؟» برنارد شاو نمايشنامه نويس ايرلندي يكي از كساني بود كه اسلام را خيلي تحسين ميكرد و آن را دين آينده اروپا و اروپاييان پيشبيني ميكرد. هرچند ادامه روابط، عمدتاً به خاطر استعمار و بعد هم برتري جويي غير مستقيم غرب، به ويژه امريكا، با بيشتر كشورهاي اسلامي دچار نوساناتي گرديد. امروزه دول غربي، خيلي از كشورهاي اسلامي را نه تنها در عرصه اقتصاد و سياست كه در عرصههاي فرهنگي و اجتماعي، مورد استثمار قرار ميدهند. سياستمداران غرب فهم درستي از اسلام ندارند. ازين بابت ايالات متحده در صدر فهرست قرار داشته و يك سياست خصمانه، مزورانهي آشكار عليه اسلام و مسلمانان را با اين فرضيه كه اين پيشتيباني از ارزشهاي مسيحي و بشري است تعقيب ميكند، هم اكنون غرب براي تبليغات عليه اسلام وسايل مختلفي را بكار ميبرد و بدون شك مهمترين آن، رسانههاي جمعي است. بدبختانه بخش اعظم رسانههاي جمعي بين المللي تحت كنترول صهيونيستها قرار داشته و با گرايش صليبي ديكته ميگردد كه در 11 سپتامبر 2001 بعد از حمله شك برانداز نيويورك و واشنگتن، توسط جورج بوش آشكارا پذيرفته شد. براي مثال، مرتباً فيلم هاي توليد ميشوند كه در آن اسلام به صورت يك دين خشن، راكد و عقبگرا به تصوير كشيده ميشود، اين فيلمها اثرات منفي روي مخاطبان ميگذارد كه عامدانه، پويايي، صلح طلبي آزادي و عدالت اجتماعي در اسلام را در ابهام قرار ميهند. در اروپا، امريكا و جوامع ديگر كه متأثر از غرب اند، مطبوعات، راديو، تلويزيون و هم اكنون انترنت، تصويري منفي از اسلام ارائه مينمايند. هر روز صدها مقاله، كتاب و گزارشهاي خبري عليه اسلام سمپاشي ميكنند. عامل ديگر براي به حركت درآوردن احساسات ضد اسلامي در غرب، صهيونيزم است. صهيونيتها در تلاشند كه اعراب و مسلمانان را مانع اصلي در تحقق صلح در خاورميانه معرفي كنند، رسانههاي غربي در دام صهيونيستها قرار گرفته و بدون اين كه توجه كنند كه علت اصلي جنگ و تنش در خاورميانه دولت غاصب اسرائيل است، اين اتهام ماجراجويانه را تكرار ميكنند. در دو دهه گذشته و به خصوص بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 ، اتهامي ديگري كه به مسلمانان ميزنند مسأله تروريزم است. از نظر دول غربي و رسانههاي آنان، مسلماناني كه از حق شان در مقابل تجاوزگر دفاع كنند، تروريست و خشونت طلب هستند. اين رسانهها مخصوصاً مسلمانان فلسطين را كه از خودشان عليه حمله و وحشيگري رژيم اسرائيل دفاع ميكنند، تروريست قلمداد ميكنند. در چند سال گذشته رسانههاي حكومتهاي غربي اين اتهامات بياساس عليه مسلمين را افزايش دادهاند، اين در حاليست كه ايالات متحده به صورت آشكار سياستهاي توسعهطلبانه خويش را در منطقه دنبال ميكند و افغانستان و عراق را به اشغال نظامي درآورده است. روشنفكران خود خوانده غرب، با تئوري عجيب برخورد تمدنهاپا پيش نهاده اند تا اهداف شيطاني و گمراهسازي مردمان عدي را توجيه كنند. اما به رغم تلاشهاي انجام شده توسط دول غربي و رسانههاي جمعي براي به تحليل بردن سيماي اسلام، همه مردم اروپا و امريكا به سمپاشيهاي موجود اعتقادي ندارند و مسيحيان زيادي روش گفتگو با مسلمانان را برگزيدهاند، هرچند ايالات متحده و برخي دول اروپايي عملاً نظريهي برخورد تمدنها را در مقابله با جهان اسلام دنبال ميكنند. گفتگوهاي مفيدي بين مسلمانان و متفكران مسيحي انجام شده است و استمرار موفقانه اين روند، اثبات كننده سيماي واقعي اسلام در جهان ميباشد، از طرف ديگر مهاجران مسلمان در غرب، مردمان غربي را با اصول ارزشمند اسلام آشنا نمودهاند و همچنين مسلمانان تلاشهاي زيادي را به عمل آورده اند كه از طريق بكارگيري رسانه، پيام اسلام را برسانند. امروزه خيلي از كتابهاي اسلامي و اثر متفكران مسلمان به زبانهاي اروپايي ترجمه شده است، تنها اگر شبكههاي تلويزيوني و راديوي جهان اسلام بتوانند منابع شان را يكدست و همنوا سازند و هشيارانه عمل كنند، چهره حقيقي اسلام و مسلمانان به صورت شايسته به دنياي مشتاق[حقيقت] ارائه خواهد شد. در دسترس بودن سايتهاي انترنتي معتبر براي اروپائيان و امريكايي ها به دفع نمودن تصوير منفي از اسلام كمك شاياني خواهد كرد. رشد گرايش به اسلام در غرب، بيانگر اين حقيقت است كه اروپاييها و امريكاييها از ماترياليزم گستاخ جوامع ليبرال دموكرات شان بيزار و خسته اند و علاقه مند به كشف ارزشهاي معنوي، فطري شان هستند. اين مسأله هشداري است به دشمنان اسلام به ويژه سياستمداران غرب و صهيونيستها، اما به نظر ميرسد چيزي بيشتر از آنچه كه در توان داشتند وجود ندارد، همهي منابع فرهنگي- اقتصادي و حالا منابع نظامي در جنگ بيهوده عليه دين كه به امر خداوند براي بشريت نازل گشته است، را به مصرف رسانيدهاند! |
