تحریف معنوی در کارنامه معاویه!
تحريف معنوى:
تحریف، نوعی تغییر و تبدیل است و بر دو قسم تقسیم میگردد، 1- لفظی که لفظ را تغییر میدهند. 2- معنوی که به لفظ کار ندارند و معنا و مقصود گوینده را طوری تغییر میدهند که مراد نباشد و یا ضد مقصود گوینده باشد.
تحريف معنوى بسيار خطرناكتر از تحريف لفظى است. آنچه سبب شده است كه حادثه بزرگ براى ما از اثر و خاصيت بيفتد، تحريفات معنوى است نه تحريفات لفظى، يعنى اثر سوء تحريفات معنوى از تحريفات لفظى بيشتر است.
تحريف معنوى يعنى چه ؟ در يك جمله ممكن است ما از لفظ، نه كم كنيم و نه زياد، ولى وقتى كه مى خواهيم آن را توجيه و تفسير كنيم، طورى توجيه و تفسير كنيم كه درست برخلاف و بر ضد معنى واقعى آن جمله باشد. براى اين موضوع فقط يك مثال كوچك عرض مىكنم تا مطلب روشن شود. در روزى كه مسجد مدينه را بنا مى كردند، عمار ياسر فوق العاده تلاش صادقانه مى كرد، نقل كرده اند (از نقلهاى مسلم است) كه پيغمبر اكرم فرمود: يا عمار! تقتلك الفئة الباغية[1] اى عمار! ترا آن دسته اى مى كشند كه سركشند. اشاره به آيه قرآن است كه مىفرمايد اگر دو دسته از مسلمانان با يكديگر جنگيدند و يك دسته سركشى كرد ، شما به نفع آن دسته ديگر عليه دسته سركش وارد شويد و اصلاح كنيد. اين جمله را كه پيغمبراكرم (ص) درباره عمارفرمود: شخصيت بزرگى به او داد. لهذا عمار كه در صفين در خدمت اميرالمؤمنين (ع) بود، وزنه بزرگى در لشكر على عليه السلام شمرده مىشد، حتى افراد ضعيف الايمانى بودند كه تا وقتى كه عمار كشته نشده بود هنوز مطمئن نبودند عملى كه در ركاب على (ع) مىكنند، بحق است، يعنى كشتن معاويه و سپاهيان او جايز است. روزى كه عمار به دست اصحاب معاويه در لشكر اميرالمؤمنين (ع) كشته شد، ناگهان فرياد از همه جا بلند شد كه حديث پيغمبر صادق آمد. بهترين دليل براى اينكه معاويه و يارانش بر باطل اند اين است كه اينها قاتل عمار هستند و پيغمبر اكرم (ص) در گذشته خبر داد: يا عمار! تقتلك الفئة الباغية[2] كه اشاره است به آيه : و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احديهما على الاخرى فقاتلوا التى تبغى حتى تفى ء الى امرالله[3]. امروز مثل آفتاب روشن شد كه لشكر معاويه، لشكر ((باغى)) يعنى سركش و ظالم و ستمگر است و حق با لشكريان على است. پس به نص قرآن بايد به نفع لشكريان على (ع)، عليه لشكريان معاويه وارد جنگ شد. اين قضيه تزلزلى در لشكر معاويه ايجاد كرد. معاويه كه هميشه با حيله و نيرنگ كار خود را پيش مىبرد ، اينجا دست به يك تحريف معنوى زد، چون نمىشد انكار كرد و گفت پيغمبر (ص) در باره عمار چنين چيزى نگفته است، زيرا اقلا شايد پانصدنفر در آنجا بودند كه شهادت مىدادند كه ما اين جمله را از پيغمبر (ص) شنيديم و يا از كسى شنيديم كه او از پيغمبر شنيده بود. بنا بر اين، اين جمله پيغمبر درباره عمار قابل انكار نبود. شاميها به معاويه اعتراض مىكردند كه عمار را ما كشتيم و پيغمبر فرمود : تقتلك الفئة الباغية ، گفت اشتباه كرديد! درست است كه پيغمبر فرمود عمار را آن فئه سركش، طائفه سركش، لشكرسركش مىكشند، ولى عمار را ما نكشتيم! گفتند لشكريان ما كشتند. گفت نه ! عمار را على كشت كه او را به اينجا آورد و موجبات كشته شدنش را فراهم كرد !!!
عمروعاص دو پسر داشت، يكى مانند خودش دنيا دار و دنياپرست و ديگرى نسبتا جوان مؤمن و با ايمانى بود و با پدرش هماهنگى نمىكرد. اسم او عبدالله بود. در يك جلسهاى كه عبدالله حاضر بود، همين مغلطه معنوى را بكار بردند. عبدالله گفت اين چه حرفى است كه مىزنيد، اين چه مغلطه كارى است كه مىكنيد؟! چون عمار در لشكر على بود پس على او را كشت؟! گفتند بله! گفت پس بنابراين حمزه سيدالشهدا را هم پيغمبر كشت، چون حمزه سيدالشهداء در لشكر پيغمبر بود و كشته شد. معاويه ناراحت و عصبانى شد به عمروعاص گفت چرا جلوى اين پسر بىادبت را نمىگيرى ؟! اين را مىگويند تحريف معنوى [4].